سفارش تبلیغ
صبا ویژن
(✿◠‿◠) kolbehf1.ir .•°*
چندتا جوک

دوستم رفته خواستگاری
دختره ازش پرسیده واسه تشکیل خونواده میخوای زن بگیری ؟
گفته :بله
دختر:خودت خواستی زن بگیری؟
دوستم بله
دختر:من قبول کنم شما خوشحال میشی؟
دوستم :بله
دختر :شرمند من با کسی ک سه بار فرصت پ ن پ رو از دست بده ازدواج نمیکنم

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

چند سال دیگه مثلن از یکی می پرسی شما کجایی هستید؟
می گه: ما اصالتن فیسبوکی هستیم ولی خودم چت روم یاهو بزرگ شدم..:ا

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

قبول دارید؟
هیچی به اندازه داشتن یک رفیق تنبل تر ازخودت
به ادمیزاد اعتماد به نفس نمیده !!!

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

با دوستم رفتیم باغ وحش،جلوی قفسِ شیر وایسادیم. دوستم میگه:شیرِ؟
میگم:پَــــ نَ پَــــ… گربه اس باباش مرده ریش گذاشته!!!!

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

واسه کسی بمیر که واست تب

.

.

.

.

لت بخره!

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

حداقل یه نیشخند بزن!


شنبه 91/7/22 | اف 1 | محبت شما
مصلّا

سلامٌ علیکم ..

امروز از طرف مدرسه قرار بود بریم مصلا برای شرکت در نماز جمعه،چون این برنامه رو هرساله مدرسمون داشت میدونستم که تعداد کمی میاد..

ولی وقتی رسیدم مدرسه فکرشو نمیکردم که اولین نفرباشم که اومده باشه! بعداز من یه نفردیگه هم اومد،اتوبوس اومده بود و فقط ما2 نفر بودیمو مسئول پرورشیمون!

مسئولمون به راننده گفت اگه میخواید شمابرید ما با ماشین شخصی میریم!راننده گفت نه من وظیفمه برسونمتون و به مسئولمون بگم!(حالا اگه یه اردویی بود که همه میومدن مینی بوس میگرفتن ها)

توی راه یه پیرزنی رو هم سوار اتوبوس کردیم، وقتی رسیدیم مصلا یه آقایی اومد جلو تا ببینه چندنفریم!گفت شما که گفتین 40 نفرین اینا که 2 نفرن!وااااای

خب یعنی چیکارکنیم نیومدن!

همینجور که مسئولا داشتن با هم صحبت میکردن اون پیرزنه یهو دست دوستمو گرفتو گفت ببرینم داخل مصلا!خب ما بردیمش اونم یه ریز برامون دعای خیر میکردو از فوائد نماز خوندن میگفت..حالا که به ورودی خواهران رسیدیم به دوستم گفتم بمونیم تا خانوم بیاد باهم بریم تو.پیرزنه رفتش..

هرچی موندیم منتظردیدیم مسئولمون نیومد!دوستم گفت بریم دنبالش! رفتیم دیدیم داره میره طرف ورودی برادران،صداش زدم گفت این سوزن ته گردارو بگیرین برین جایی که میشینین پارچه و پلاکارده مدرسه رو وصل کنین تا من برم تغذیتونو بگیرم!!!!

خب رفتیم تومصلا ، مصلا هنوز خلوت بودو صف های جلوش خالی! مسئولای مصلا با این چوب رنگیه که نمیدونم اسمشون چیه میگفتن برین صفای جلورو پرکنین.. به دوستم گفتم تاحالا انقد جلو ننشسته بودممؤدب.. اگه بچه ها بیان نمیان انقد جلو و پارچه ی مدرسه رو نمیبینن!ولی خب دیگه...

کلی منتظره مسئولمون موندیم آخر اومد غر زد که اینجا چرا نشستید؟ وهمون حرفای منو زد! دوباره پارچه رو جمعش کردیم رفتیم صف های آخر به پرده وصلش کردیم..هنوز ننشسته بودیم یکی اومد گفت برین جلوتر!باز پرچمو برداشتیم رفتیم جلوتر!دیگه نشستیم که دیدم مسئول مصلا اومده به مدارس دیگه میگه پاشین برین صف های جلو! به دوستم گفتم من از جام تکون نمیخورم!خداروشکرم کاری به ما نداشتن.

چنددقیقه بعدشم 2تادانش آموز دیگه بهمون اضافه شد..مدیرمدرسمونم اومد..برا برگشتنم منو یکی از دوستام که هم وبلاگ نویسه هم فامیلمونه با اتوبوسای خوده شهربرگشتیم..خودمون اینجورخواستیم وگرنه خانوممون گف بمونید برسونیمتون!

ولی خوب بود..خیلی وقت بود نرفته بودم نمازجمعه شرکت کنم! یاده قدیم افتادم که با مامانو مادربزرگم میرفتم نمازجمعه..

حیاط مصلا خیلی عوض شده بود..اون زمونا همش مشکل گرما و نبودن لیوان برای آب خوردن داشتم!حالا که باخودم لیوان اورده بودم دیدم آبخوریاش لیوان یه بار مصرف دارن!بعضیا هم با خودشون بطری اورده بودن(مثل مادربزرگم که میوورد)..

پیرزنایی که اصلا آدم میگه اینا نمیتونن نماز بخونن اومده بودنو به سختی نمازمیخوندن! ولی ما جوونا که میتونیم نماز بخونیم ، نمازای یومیّه و فُرادامونم به زور میخونیم چه برسه به شرکت توی نمازجمعه!بعضیا هم که فک میکنن پیشرفت کردنو کلا نمازخوندنو بوسیدن گذاشتن کنار:(


جمعه 91/7/14 | اف 1 | محبت شما
م ه ر

ســــــــــلــــــــــــــــام..

شنیدین میگن «شیرمو حلالت نمیکنم؟؟»

حالا من میگم:

مهرمو حلالت نمیکنم

.

.

ای مدرسه!

پوزخندشوخی

کاری کرده که بچه های مردم از ماه مهر متنفر بشن!!

اوناییم که تاریخ تولدشون توی مهره که دیگه حسابشون جداست!


پنج شنبه 91/7/13 | اف 1 | محبت شما
دوســتت میدارم..

رَنگِ چَشــمــانــَت ..

رَنگِ رُخــــســارَم پَراند ..

«دلنوشته»

رنگِ چشمــای مخاطب خاصــم این متنو به دلم نشوند!

 


چهارشنبه 91/7/12 | اف 1 | محبت شما
واقعاً جای تاسف وخشم داره..


توی ایران که کشوری هست که توش جمهوریِ اسلامی حکم فرماست،صداوسیماتوی تبلیغاتش بگه که:
دراکثر تصادفات ردی از مشروبات الکلی وجود داره!!!!!!!!!!!!
این بنده خداهایی که توی سفرهای عیدتصادف کردن همه مشروب خورده بودن؟؟چندنفر توی این جامعه مشروب میخوره ورانندگی میکنه؟توکشورهای خارجی که مشروب روخیلی راحت مینوشن اینو نمیگن که اینجاتوی حکومت اسلامی اینوگفتن!:(


یکشنبه 91/7/9 | اف 1 | محبت شما
جدیداً

سلام
جدیداً وقتی آدم از کوچه،خیابون رد میشه و حرفای مردمو مخصوصاً اَخَوی های بسیجی رو میشنوه که به هم میگن :
.

 

.


.

 

.


.


.


.


.


.


.


.


.
یــا علی برادر .. یا علی ..
پوزخند

(تیکه کلام آقای مجید صالحی در سریال طنز «بیدارباش»)



یکشنبه 91/7/9 | اف 1 | محبت شما
1مهره91

سلام..اولین روزه مدرسه چگونه گذشت؟

من که دیشب اومدم یه تیکه اضافه مقنعمو بِبُرَم که مامانم گفت پارش نکنی؟گفتم خب بیا خودت ببرش!!گوش نکرد..منم زدم مقنعمو پاره کردم!مؤدب

حالا صبح که میخواستم برم مدرسه ساعت7صبح تازه بیدارشدم!!مامانم گفت مقنعتو بزن سرت شاید لای پیچو خماش بره پارگیش معلوم نباشه..زدمش سرم از شانسه گلم زدو اصلا معلوم نبود!!...خب..


توی کلاسم دبیرمون گفت هروقت خواستم بیام کلاس قبلش یکیتون یه حدیثی،چیزی پای تخته بنویسه..همون موقع که داشت اینارو میگفت من مشغول نوشتن یه متن قشنگ که توی اردویی که توی شهرکرد بود روی دیوارش بچه ها این متنو با کاغذ چسبونده بودن تو صفحه ی اوله دفترچم بودم..

گفتم بیا فرصتو غنیمت بشمور و این جمله رو پای تخته بنویس تا بچه هاهم یه فیضی ببرن!!!!!!..خب اجازه گرفتمو رفتم نوشتمش..(اولین نفری که رفت پای تخته امسال من بودم..خدا به دادم برسه!!)تبسم

جمله این بود:(قبلا هم توی پیامرسان نوشتمش که برگزیده هم شد:)


باید وسط هفته بیایی آقا !

                                                                دیریست که جمعه های ما تعطیل است...

دبیرمون پرسید ازم که معنیش چیه!!!!!!!!!!

منم گفتم یعنی اینکه مردم توی روزهای جمعه فکره خودشونو تفریحاتشونن و تو فکره فرج شما توی اون روز نیستن..پس آقا...وسط هفته بیایعنی چی؟..(منتظره ما نمون)

دیگه درست یا غلطشو نمیدونم!!..

بعدشم پرسید نویسندش کیه؟گفتم نمیدونم!..بعد دیگه رفتیم تو فازه معنویت و از اینکه مسجد جمکران چجوری تاسیس شده و اینا توضیح داد..

کاری؟امری؟حوصله ندارم تک تک اتفاقاتو بگم!!خبری نبود دیگه خوپوزخند

بعداً نوشت:

حالا هم اومدم ببینم چی تو دفترچم نوشتم دیدم ای دل غافل!!دادمش دوستم و برنامه فردامم توش بوده!!!مامانم گفت هنوزم کلاس اولی هستیپوزخند..زنگیدم دوستم برنامه رو گرفتم..حالا بعده چندین ساعت خوده همون دوستم زنگیده میگه برنامه فردا رو بنویس!!گفتمش خسته نباشی.گرفتمش


شنبه 91/7/1 | اف 1 | محبت شما
دعای خیر..

سلام.امروز داشتم کمدمو تمیز میکردم که جای کتابای امسالم بشه، که چشمم خورد به ورقه ی اوله دفتر پرورشیِ 2سال پیشم که جلدش کنده شده..روش یه متنی نوشته بودم..یادم افتاد روزی که دبیرمون اون متن زیبا رو میخوندو گفت هرکی دوس داره بنویسدش یه گوشه ای از دفترش..اون تندتند میخوندو ما هم تندتند مینوشتیم.کسی جرئت نمیکرد بگه که خانوم یواشتر بخون یا اینکه جاموندم دوباره بگو!!آخه اگه غر میزدیم کلا بیخیاله متن گفتن میشد.....یادش بخیر....این متن بود:

http://amirelmomenin.blogfa.com/post-74.aspx

آنان که به من بدی کردند

به من هوشیاری را آموختند

و آنان که از من انتقاد کردند

به من راه و رسم زندگی را آموختند

و آنان که به من بی اعتنایی کردند

به من صبر و تحمل را آموختند

و آنان که به من خوبی کردند

به من مهر و محبت را آموختند

پس خدایا...

به همه ی آنانی که مرا

در آموختن راه و رسم زندگی

کمک نمودند..

خیر دنیا و آخرت را عطا کن..

 الهی آمین


پنج شنبه 91/6/30 | اف 1 | محبت شما
خاطرات امروز

سلام..

اندفعه از طرف بسیج 16نفر پاشدیم رفتیم به یکی از شهرک های اطراف دزفول برای بازسازی و نوسازیه یکی از مدارسش..

وارده شهرک که شدیم ، اون خونه های مجلل رو که دیدیم گفتیم نه!انگار ما تو شهرک زندگی میکنیم نه اینا!وااااای..

ولی با این طرح شیفت ثابت کردن مدرسه ها وضع این مدرسه خیلی ناجورشده بود..توی حیاطش کلی آجرو سیمانو .... ریخته بودو کارگر ها کارمیکردند.

عمم که توی اون مدرسه معلم پرورشیه هم اونجا دیدمو یادم اومد که قبلا از وضع این مدرسه برامون گفته بود که بخاطره یه شیفته کردنش مجبور شدن که نمازخونه ی مدرسه رو که قبلا به زور دانش آموزا توش جا میشدنو نصفشو بگیرن تا از توش یه کلاس در بیارن..

وضعه بدیه هایعنی چی؟..

خب حالا ما هم که رفتیم اونجا به امید رنگرزی! بهمون آنیفرم دادن که لباسامون کثیف نشه..ولی یکی کم بودن!منم از خودگذشتگی کردمو لباسمو دادم به یه نفردیگه..البته کلا لباسه اندازم نبودشوخی

تیریپ من که با همه فرق داشت!چفیه زدم سرم..مانتو کوتاه آبی!با شلوار لی..البته کِشی!

آخرسر یکی از مسئولا صدام کرد گفت فلانی یه دقیقه بیا اینجا!ترسیدم گفتم الان گیرمیده بهم!!دیدم پرسید مانتوت چه قیمته؟!!!!!!وااااایاز کجا خریدیش؟آخه من از قم یکی خریدم میخواستم ببینم قیمتش چنده اینجاخسته کنندهپوزخند

************

بهمون سمباده دادنو افتادیم به جونه این میله های والیبالو بسکتباله توی حیاط..صیقلشون دادیم..خیلی نرم شدن!!اوستا میگفت نمیخواد رنگشو ببرین،فقط برآمدگی هارو صیقلشون بدین.منم به دوستام گفتم الان این میله ها یه برآمدگی روی زمین ایجاد کردن!انقد سمباده بکشین تا هم سطح زمین بشنشوخی

یه ماشین از سپاه هم اومد که حامله یک( اخوی پلخشی!!)و (سطل های رنگ بود)..که بعد از دیدنه رنگا اوستا دادش درومد که اینا که رنگش آبیه!!

ماسفید میخواستیم!!

خلاصه قلم موهارو ازمون پس گرفتن نذاشتن به آرزومون برسیم یه جایی رو رنگ بزنیم!

بعدشم گفتن دیگه دیره تابرن رنگارو عوض کننو برگردن،هرکی فردا یاپس فردا میاد برا ادامه ی کارا اسمشو توی لیست بنویسه..بعدشم سوار اتوبوس شدیم..قبلش دوستم ازم ساعتو پرسیدو ساعت 10:47 بود..وبرگشتیم شهر..

رسیدیم خونه....گوشیمو دروردم که عکسامو ببینم..هرچی گشتم گوشیم نبود!!!!!تو جیبم بود ها....همه جارو گشتم نبود!!

یادم اومد توی اتوبوس کیفمو گذاشته بودم سره پام و موبایلمم روش بود..بعدش دیگه چیزی یادم نمیومد از گوشیم!!منو داداشم پاشدیم رفتیم بسیج گفتم شماره راننده رو لطفا بدین ببینم گوشیم تواتوبوسه؟!!

(یه مسئوله عقل کل بهم گفت پس گمش کردی گوشیو رفتی خونه حالا اومدی؟!!!!!!!!!!اصن با عقل جوردر میاد؟گفتم نه خونه فهمیدم نیستش)

مسئولمون که ازم قیمت مانتو رو پرسیده بود زنگید به راننده..راننده هم خداروشکر رفته بودخونه و گفت که بعداز ما سرویس نداشته..خلاصه گشتو پیداش کرد..مسئولمون گفت راننده گفته سیمکارت سره گوشی نیست! از گوشی انگارپرت شده بیرون..گفتم نه اصلا سیم کارت سرش نیستپوزخند

خب بعدشم که آدرس راننده رو گرفتیمو رفتیم سراغ گوشیم..راننده به داداشم گفته که گوشی 3 تیکه شده بوده چون افتاده.حالا هم گوشیم قاطی کرده یه صفحه رو باز میکنم 40 صفحه رو باز میکنه..ضربه مغزی شدهیعنی چی؟گیج شدم

وای چقدر خاطره داشتم از این چندساعت!!!!!!!!!تازه کلیاشو نگفتم...خب کاری ندارید؟دستم درد گرفت خو....بای

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم..


شنبه 91/6/25 | اف 1 | محبت شما
عکاسی عصرانه ی من!

سلام

امروز عصر دیدم آسمون با اون ابرای تیکه پارش و غروب آفتاب خوشگل شده..

برای همین زد به کلمو رفتم پشت بوم و چندتا عکس گرفتم..فقط دیگه کیفیته دوربینه گوشیم همین قدر بود!وگرنه حتما عکسای بهتری میگرفتم..

 

اِوا حواسم نبوده آنتن تلفن همراهم افتاده تو عکسمپوزخند

اینم بافت قدیمه شهره......کولره جزوش نیستا!!چشمک

اینم خونه همسایه هامون!!ایشالله که راضین عکس خونشون پخش شده!شوخی

چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!تبسم

تموم دیگه به چی نیگا میکنی؟؟؟؟؟؟؟؟!مؤدب

پوزخند

 

 


یکشنبه 91/6/19 | اف 1 | محبت شما
   1   2   3   4   5   >>   >
درباره من

سلام. اف1 یعنی: افش که منظورم همون اف خارجکیه و اوله اسممه!1هم هم بخاطره اینکه تکم،هم از نظر شماره دفتری شماره1 کلاسمونم،هم اول حرف فامیلیم اولین حرف حروف الفباست.. .................................... افتخارات وب: در مسابقه وبلاگ نویسی با موضوع امام علی(ع) نفر 2 شدم و 15 هزارتومنم بهم دادن! ..................................... آدرس وبلاگ دیگم: www.basijif1.parsiblog.com
....
وبلاگ دوستام
نسیم معرفت
به سوی فردا
ازهردری سخنی -ازهرکجا تصویری-درپارسی بلاگ
♫♪زیبـــاے مُرداب ♪ ♫
فتوبلاگ حسین کارگر
محفل آشنایان((IMAN))
اسپایکا
سه ثانیه سکوت
نگارستان خیال
بهارانه
کلکسیون تمبرخانواده شهید محمدسخنی وجمیله رمضان
اسیرعشق
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
جوک بی ادبی
گیاه پزشکی 92
BABAK 1992
آسمون ریسمون(محرو)
تراوشات یک ذهن زیبا
ܓღ فـــرقــ بــیــنـــ عـشــقــ و دوسـت داشــتــنــ
ردِ پای خط خطی های من
سرزمین رویا
چون میگذرد غمی نیست
* ^ــ^ * تسنیم * ^ــ^ *
یه روز خوب میاد ...
جون عزیزت بیاتو...
جیغ بنفش در ساعت 25
اس ام اس
سلام محب برمحبان حسین (ع)
I AM WHAT I AM
فقط خدا
به وبلاگ بر بچون دزفیل(دزفول) خوش اومهِ
غزلیات محسن نصیری(هامون)
Hunter
آتیه سازان اهواز
*دلم برای چمران تنگ شده.*
شعر و شکر ...
نیلوفر مرداب
صاعقه
همکلاسی دزفولی
هوابس ناجوانمردانه سرد است...
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
خط خطی های یک دخترروانی...
mohammad
دنیافقط یاس
سه ثانیه سکوت
هیســــــــــ آروم بیاتو... خلوت ام نشــــکنه :(
خــــــــــــــــاطــــــــــــره هـــا
دل شکسته
خاکریز ولایت
قدیسان مرگ
فقط برای سرگرمی
نــیــمــبـــاز
آسمان آبی
خادم المهدی
$$$$ دخمه ی خونین $$$$
نی نی شاهد
شاهد
ملاجولای دزفولی
یاربسیجی
دخترک چوبی
پسردزفولی
ورود بی حالا ممنوع
دزفول چت
دانلود سنتر نقطه سفید
نقطه سفید
تفریحگاه(دزچت)
پیک سرا
·•●✿❤בِل نِوشتِہ هاےِ مَن❤d
مرگ احساس
پادشاه دلها
شلمچه چهاربرج
عشق سرخ من
سوزستان
به رنگ آبی
حمیده جون
ایران منیجر
سروش
فقط خدا (یلدا)
کانون علمی بسیج دانشجویی دزفول
ختم قرآن ، ختم صلوات --- توشه آخرت
منابع و سوالات کنکور ارشد, کتاب و کتاب خوانی، فنون مطالعه
سوالات کارشناسی ارشد 91 , 92
【∂Đιss ℓσνє ℓ
به یادتم
عمو همه چی دان
طب هسته ای دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
بقیه